جمشید نجفی، خواننده ترانههای عامهپسند قبل از انقلاب و ترانه معروف «خلبانان» در بعد از انقلاب، اثر تصادف خودرو درگذشت.
خبر درگذشت این خواننده نامآشنای موسیقیهای معروف به «لالهزاری» را رضا رشیدپور (مجری) در اینستاگرام خود منتشر کرد و نوشت: «خواهر ایشان گفت که دیشب در اثر تصادف رانندگی، حین عبور از خیابانی در شهرری، مصدوم و به بیمارستان منتقل شده و امروز (صبح جمعه دهم بهمن) درگذشتهاند.»
جمشید نجفی در کنار جواد یساری، عباس قادری، ایرج مهدیان، سوسن، پروا، و از همه آنها سرشناستر، نعمتالله آغاسی، در زمره چهرههای معروف موسیقی عامهپسند و معروف به «لالهزاری- کوچهبازاری» در دهه پنجاه بود؛ گونهای از موسیقی که بهرغم بیاعتنایی شبکههای رسمی و رادیو و تلویزیون، محبوبیت عجیبی در میان مردم داشت و صفحهها و بعدها آلبومهای آنان، از آثار معروف هنرمندان نامی موسیقی پاپ چون گوگوش، داریوش و …، پرفروشتر بود.
به گفته نجفی در گفتوگویی تصویری، آلبوم «اگه عشق همینه» گیتا (همسر او) با وجود نداشتن تبلیغ، با یک میلیون تیراژ فروش رفت و درهمان زمان آمار فروش آلبوم «من آمدهام» گوگوش با کلی تبلیغات در تلویزیون و رادیو، ۷۰۰ هزار نسخه بود. این اقبال گسترده سبب میشد تا بخش هایی از ترانههای آنها بر پشت بسیاری از کامیونها و اتوبوسها نوشته شود و مردم کوچه و بازار، مشتریان پروپاقرص آثارشان شوند و آن ترانهها در هر گوشهکناری و هر محفل و مجلسی زمزمه شود. این گروه از هنرمندان همچنین در زمره خوانندگانی قرار داشتند که در کابارهها یا مراسمهای عروسی چهرههای اعیان و درباری حضور مییافتند و به اجرای برنامه میپرداختند و آن اجراها درآمدهای خوبی برایشان به ارمغان میآورد.
ظهور خوانندهای آشنا و مسلط به دو زبان
اگرچه اینجا و آنجا تولد نجفی را سال ۱۳۲۹ نوشتهاند، اما او خود در گفتوگویی که ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ با سایت «قدیمیها» داشت، سال تولدش را ۱۳۳۰ ذکر کرده است.
نجفی پیش از ورود به دنیای خوانندگی، بهعنوان مداح در مراسم مذهبی برنامه اجرا میکرد. صدایی گرم و پرطنین با حجم و وسعتی مناسب داشت و به دلیل تسلط بر زبان آذری، توانست سریع در میان مردم آن منطقه جا باز کند. خود او میگوید که به دنبال آهنگساز ترانه معروف «سلام بر عشق» ایرج مهدیان بوده است که صمد نوریان را پیدا کرده و او به استعداد خوانندگی وی پی برده و برایش ترانه «سلام به لیلی، سلام به مجنون» را ساخته است. آن کار شهرتی برایش به ارمغان آورد و به دنبال آن، دو صفحه دیگر به نامهای «قبله عشق» و «لیلی و مجنون» را روانه بازار کرد.
انتشار آن آثار او را به شهرت رساند و تولیدکنندگان آلبومهای موسیقی لالهزاری، روی او بهعنوان یک خواننده آیندهدار در این گونه ترانهخوانی سرمایهگذاری کردند. در کنار انتشار آثار تکخوانی و به یاری آهنگهای ساخته صمد نوریان، نجفی ۲۳ ساله با گیتا، خواننده زن موسیقیهای لالهزاری، همکاری درازمدتی را پایهریزی کردند.
گیتا خوانندهای بود که ترانه معروف «اگه عشق همینه» را ابتدا به شکل دو صدایی با نجفی و بعدها تکصدایی اجرا کرد که شهرتی عجیب برایش به ارمغان آورد. این دو چندی بعد با هم ازدواج کردند و به گفته نجفی، ازدواجشان تا سال ۱۳۶۹ دوام آورد.
از جمله کارهای دیگر این دو، ترانه دوصدایی «الو، خواهش میکنم» بود که در برنامه تلویزیونی ایتالیا ایتالیای قاطبه اجرا شد و بهسرعت به ترانهای محبوب تبدیل شد. معروفترین اجرای آنان اما ترانه «دختر گلفروش» بود که برای آن دو شهرتی چشمگیر به همراه داشت.
در همان گفتوگو با مجله قدیمیها، نجفی از ارائه ۱۰ آلبوم و نزدیک به ۱۵۰ ترانه در دوران کاری خود خبر داد، اما در کنار آن اشاره کرد که حتی۱۰ درصد از تواناییهای خود را هم نتوانسته است بروز دهد.
در سال ۱۳۵۴ و بهرغم بیاعتنایی تلویزیون، یکی از برنامهسازان رادیو از نجفی و صمد نوریان خواست تا اثری را برای برنامهای به نام «کارگر و دهقان» که مختص همین قشر بود، تهیه و اجرا کنند که بهعنوان تیتراژ آن برنامه استفاده شود. نکته جالب توجه، دستمایه قرار دادن شعر بسیار معروف «نابرده رنج گنج میسر نمیشود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد» سعدی شیرازی برای تیتراژ آن برنامه بود که اگرچه ضعف در تلفیق شعر و موسیقی و حتی ملودی ناجفتوجور آن با شعر، در آن کار مشهود بود، اما شهرت خواننده و آهنگساز، آن گونه ایرادها را در سایه قرار میداد.
انقلاب و ترانه خلبانان
انقلاب ۵۷، بسیاری از خوانندگان و نوازندگان پیش از انقلاب ایران را خانهنشین و حاشیهنشین کرد؛ به خصوص خوانندگان موسیقی عامهپسند که اجرای آنها در کابارهها و مراسمهای عروسی، نماد بارزی از موسیقیِ به باور مسئولان جمهوری اسلامی، « مبتذل» بود. نجفی اما از معدود خوانندگانی بود که توانست با خواندن یکی از ماندنیترین ترانههای مرتبط با جنگ، در آن سالها موقعیت خود را تا حدودی تثبیت کند. ترانه «خلبانان» به دو زبان ترکی و فارسی اجرا شد و پخش آن از شبکههای مختلف رادیویی و تلویزیونی در آن سالهای قحطی ترانه و تصنیف جدید در تلویزیون، سبب محبوبیت آن اثر شد. موسیقی ترانه را بابک رادمنش ساخت و فضای کلی کار همان تم و ملودیهای خاص موسیقی عامیانه بود، اما متن ترانه و مضمون حماسی آن درباره خلبانان نیروی هوایی، سبب شد تا کار بهسرعت با اقبال عامه روبهرو شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نکته مهم در اجرای آن ترانه، بهرهگیری از لحن و شعر آذری بود که هم به نوعی وحدت قومی مردم ایران را نشان میداد و هم انگیزهای شد تا جمشید نجفی پس از آن بیشتر بر موسیقی آذری عامیانه تاکید کند. در واقع، فضای بازتر موسیقی مناطق آذرینشین، به او فرصت داد تا هم از دام برخی از ممیزیهای ناخواسته بگریزد و هم مشتریان خاصتری پیدا کند.
رادمنش پیش از آن نیز با جمشید نجفی همکاریهایی داشت که از جمله آنها ترانه «فراموشم کن» بود که بعدها معین همان ترانه را با عنوان «فراموشم مکن» خواند.
آن امکان اما تداوم چندانی نیافت و در سالهای بعد از جنگ که ممیزی موسیقی سروسامانی یافت، نام او نیز به فهرست کسانی پیوست که آثارشان با ممیزیهای فراوانی مواجه بود و کمتر به صداوسیما راهشان میدادند. اما در زمینه کارهای عامهپسند، وزارت ارشاد به اجراهای او، به خصوص اجرا با زبان آذری، مجوز انتشار میداد.
از جمله کارهای او که با تنظیمی تازه و در قالب کلیپی جدا منتشر شد، ترانه معروف «غروب پاییزی» بود که در سالهای قبل از انقلاب خوانده بود و اجرای دوباره آن در سال ۱۳۹۶ با کلیپی که چهره او را در ۶۷ سالگی نشان میداد، شهرتی دوباره برایش به ارمغان آورد.
به گفته نجفی، در نخستین سالهای پس از انقلاب که محدودیتهای اجرای موسیقی برای او و همکارانش بیشتر شده بود، فرصت سفر به خارج از ایران نیز برای وی فراهم شد، اما به دلیل آن که آن فرصت، تنها محدود به خواندن در کابارههای ایرانی و نه اجرای کنسرت عمومی بود، او از رفتن به خارج از ایران سر باز زد و در داخل ماند.
خاطرهای جالب از آغاسی و اجرایی در دربار
جمشید نجفی از جمله خوانندگانی است که در یک دوره کاری با نعمتالله آغاسی دوست بود و با او به تورهای کنسرت در شهرهای مختلف ایران رفت و آن دو کنسرتهای مشترکی با هم اجرا کردند که از جمله آنها، اجرای برنامه در میان بیش از دو هزار مشتاق در شهر رشت بود. نجفی در یک گفتوگوی ویدیویی که از او در فضای مجازی منتشر شده است، ضمن یاد کردن از توجه آغاسی به اقشار مختلف مردم و دستگیری از آنها، به خاطره حضور آغاسی در دربار شاه ایران هم اشاره میکند.
به گفته او، روز قبل از آن اجرا، آغاسی شلواری با جیبی بلند از بالا تا پایین، به خیاط سفارش میدهد چرا که باور داشته است که در آن شب پول زیادی میدهند و «بهتر است جیب بلندی داشته باشم که تمامی پولها را بتواند در خود جای دهد!»
به گفته نجفی، پیش از رفتن به دربار، فردی به سراغ آغاسی میآید و میگوید: «جلو شاه نباید دستمال تکون بدی و مسخرهبازی دربیاری»، که آغاسی به اعتراض تاکید میکند: «لطف کار من با پای شَلی که دارم، این است که همان کارها را بکنم وگرنه برنامه موفق نخواهد بود.» مامور دربار نمیپذیرد و لذا در شروع کار و اجرای برنامه، او بسیار شق و رق خوانده و این موضوع به مذاق یکی از فرزندان شاه خوش نمیآید و اعتراضات دیگران را هم برمیانگیزد، به نحوی که میگویند: «این، اون خواننده نیست و چرا مثل خودش نمیخونه.» همان اعتراض سبب شده است تا همان مامور از پشت صحنه به آغاسی بگوید که راحت باشد. پس از آن، آغاسی صحنه را به دست میگیرد و چنان شوری به پا میکند که درباریان حاضر آنقدر به او طلا و جواهر میدهند که میتواند دو آپارتمان ۳۳۰ متری در پشت ساختمان کوکاکولا در خیابان آیزنهاور (آزادی کنونی) بخرد.